چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

ای دریغا /ابتهاج/

ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون می‌آید از پیراهنش
ای دریغا پاره دل جفت جان
بی جوانی مانده جاویدان جوان
در بهار عمر ای سرو جوان
ریختی چون برگ‌ریز ارغوان
ارغوانم! ارغوانم! لاله‌ام!
در غم‌ات خون می‌چکد از ناله‌ام

معنی هرگز/هوشنگ ابتهاج/

آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟

آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه