گر میخواهی ترکم کنی
لبخند را فراموش نکن
کلاه میتواند از یادت رود
دستکش ، دفترچهی تلفنت
هر آن چیزی که باید دنبالش برگردی
و در ناگهان برگشت گریانم میبینی
و ترکم نمیکنی
اگر میخواهی بمانی
لبخندت را فراموش نکن
حق داری زادروزم را از یاد ببری
و مکان اولین بوسهمان
و دلیل اولین دعوایمان
اما اگر میخواهی بمانی
آه نکش
لبخند بزن
بمان
دستم را دراز میکنم
در آرزوی لمس
به سیمی مسی بر میخورم
که جریان برق را در خود میبرد
تکهتکه میبارم
مثل خاکستر
فرو میریزم
فیزیک ، حقیقت را میگوید
کتاب مقدس ، حقیقت را میگوید
عشق ، حقیقت را میگوید
و حقیقت ، رنج است