چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

بهار از باغ ما رفتست/م.آزاد

بهار از باغ ما رفتست ما افسانه می گوییم 
 پرستوها ندانستند و بر قندیل یخ مردند 
بهار از باغ ما رفتست می خواندند پیچک ها 
شما بیهوده می گویید و ما بیهوده می روییم 
بهار اینجاست ما فریاد می کردیم 
بر شاخ صنوبرها 
هنوز از برگهای برگ 
 دریایی است 
می خواندند پیچک ها : چه می گویید؟
چه دریایی
 شما دیگر نمی خوانید 
ما دیگر نمی روییم
بهار بودی ای باد ترا با جان ما پیوند 
بهار از باغ ما رفتست 
 ما افسانه می گوییم