-
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را /سعدی/
یکشنبه 2 خرداد 1400 15:17
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را شب همه شب انتظار صبح رویی میرود کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست بر...
-
چو فرصت نباشد دگر کی خوریم/حافظ/
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1400 23:35
شنیدم که چون غم رساند گزند خروشیدن دف بود سودمند مغنی کجایی که وقت گل است ز بلبل چمنها پر از غلغل است همان به که خونم به جوش آوری دمی چنگ را در خروش آوری مغنی کجایی نوایی بزن به ما بی نوایان صلایی بزن بیا ساقی آن می که جان پرور است دل خسته را همچو جان در خور است بده کز جهان خیمه بیرون زنم سرا پرده بالای گردون زنم یک...
-
از کتابِ سووشون/سیمین دانشور /
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 13:29
آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نمانده بکنم، پس عشق میورزم.
-
چه خوش بی/باباطاهر/
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 13:18
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
-
از کتاب بر جاده های آبی سرخ/نادر ابراهیمی/
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 13:15
نه کس که شتاب دارد عاشق نیست ،تشنه ایست که معشوق را چشمه ی آب شیرین تصور کرده است ! وقتی دوید و رسید و نوشید و ورم کرد،رها میکند و میرود!محبوب چشمه ی آب شیرین نیست ...هوای خنک دم صبح است.
-
کسی به عشق ما نسوخت/احمدشاملو/
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 13:11
ما در ظلمتیم بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت،ما تنهاییم چرا که هرگز کسی مارا به جانب خود نخواند،عشق های معصوم،بی کار و بی انگیزه اندو دوست داشتن از سفرهای دراز تهی دست باز میگردد.دیگر امید درودی نیست...امید نوازشی نیست.احمدشاملو
-
یاد باد/پژمان بختیاری/
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 13:03
یاد باد انکه ترا در دل کس راه نبود با تو بودم من و کس را بمیان راه نبود خاص من بود سرا پای وجودش که هنوز دوست میداشت گرم دشمن بد خواه نبود
-
منزل عشق /سعدی/
سهشنبه 7 اردیبهشت 1400 10:07
منزل عشق از جهانی دیگر است مرد عاشق را نشانی دیگر است بر سر بازار سربازان عشق زیر هر داری جوانی دیگر است عقل میگوید که این رمز از کجاست کاین جماعت را نشانی دیگر است بر دل مسکین هر بیچارهای شاه را گنج نهانی دیگر است این گدایانی که این دم میزنند هر یکی صاحبقرانی دیگر است
-
با خیالش /سلمان ساوجی/
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 14:51
با خیالش خاطرم عیشی نهانی می کند سلمان ساوجی
-
تنهایی مهربانم کرده است/حامد ابراهیم پور/
پنجشنبه 28 اسفند 1399 08:49
تنهایی مهربانم کرده است شبیه سربازی که از روی برجک دیده بانی برای تک تیرانداز آن سوی مرز دست تکان می دهد... حامد ابراهیم پور
-
من عاشق چشمت شدم /افشین یداللهی/
چهارشنبه 29 بهمن 1399 23:03
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی...
-
فروغ فروخ زاد
شنبه 25 بهمن 1399 11:42
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دوست جوان که زیر بارش یکریز برف مدفون شد و سال دیگر، وقتی بهار با آسمان پشت پنجره همخوابه می شود و درتنش فوران می کنند فواره های سبز ساقه های سبکبار شکوفه خواهد داد ای یار، ای یگانه ترین یار ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.......
-
شب پیشگویی پل استر
چهارشنبه 15 بهمن 1399 02:21
آنچه بر جهان حکومت میکند، پیشامد و احتمال است، تصادف محض، و تصادف هر روز مثل سایه ما را تعقیب میکند. هر آن ممکن است زندگی را از ما بگیرند، بی هیچ علتی. شب پیشگویی پل استر
-
باید ناپدید شد
چهارشنبه 12 شهریور 1399 09:23
برای پیدا کردن جایی که نمیشه پیداش کرد اول باید ناپدید شد اگر غیر این بود همه پیداش میکردن Pirates Of The Caribbean
-
رمان کوری / ژوزه ساراماگو
دوشنبه 5 خرداد 1399 13:16
آنقدر از مرگ می ترسیم که همیشه سعی می کنیم از تقصیرات اموات بگذریم، انگار پیشاپیش می خواهیم وقتی نوبت خودمان شد از تقصیرات ما هم بگذرند...
-
که یاران فراموش کردند عشق /بوستان سعدی/
یکشنبه 24 فروردین 1399 00:54
چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل بخوشید سرچشمههای قدیم نماند آب، جز آب چشم یتیم نبودی به جز آه بیوه زنی اگر برشدی دودی از روزنی چو درویش بی رنگ دیدم درخت قوی بازوان سست و درمانده سخت نه در کوه سبزی نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ در آن...
-
زن ها عاشق مردهای بد می شوند /ویکتور هوگو/
سهشنبه 5 فروردین 1399 19:38
مردهای خوب هرگز نصیب زن های خوب نمی شوند . چرا که زن ها عاشق مردهای بد می شوند، و با مردهای خوب، درد و دل می کنند ...! ویکتور هوگو
-
ازدواج /فردریش نیچه/
سهشنبه 5 فروردین 1399 19:33
وقتی تصمیم می گیری یک احساس را به سرانجامی به نام "ازدواج" برسانی، اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی : " آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد ؟ " " سخن گفتن" و نه "همخوابگی " تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است . تا زمانی که دو...
-
مست و خوشی باده کجا خوردهای؟ /مولانا/
شنبه 2 فروردین 1399 12:37
مست و خوشی باده کجا خوردهای؟ این مه نو چیست که آوردهای؟ ساغر شاهانه گرفتی به کف گلشکر نادره پروردهای پردهٔ ناموس کی خواهی درید؟ کآفت عقل و ادب و پردهای میشکفد از نظرت باغ دل ای که بهار دل افسردهای آتش در ملک سلیمان زدی ای که تو موری بنیازردهای در سفر ای شاه سبک روح من زیر قدم چشم و دل اسپردهای دارد خوبی و کشی...
-
دیدم که می رهم /فروغ فرخزاد/
شنبه 2 فروردین 1399 11:11
دیدم که می رهم دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک می خورد ....... در یکدیگر گریسته بودیم در یکدیگر تمام لحظه ی بی اعتبار وحدت را دیوانه وار زیسته بودیم ...... فروغ فرخزاد
-
Yellowstone.S02E05
پنجشنبه 29 اسفند 1398 21:55
تو این دنیا ماهی داریم و کوسه اگر نمیدونی کدومی پس صد در صد کوسه نیستی Yellowstone.S02E05
-
s5e2 Yellowstone
دوشنبه 26 اسفند 1398 21:16
هر کس سلاح دستش باشه تا وقتی ماشه رو نکشیده خداست ولی بعد از کشیدن ماشه تبدیل به شیطان میشه. Yellowstone
-
فیلم krisha 2015
چهارشنبه 14 اسفند 1398 21:24
هنگامی که از زمین بازی بیرون شدید دیگر به این راحتیها نمیتوانید به آن وارد شوید.
-
فیلم life is beautiful 1997
پنجشنبه 28 شهریور 1398 20:32
سکانسی از فیلم که در آن گوئیدو (روبرتو بنینی) در حال بیان آداب گارسونی برای جلب نظر مسئول رستوران است: گوئیدو:حالا نوبت تعظیم کردن است این مهارتی که من روش تمرین کردم.خب حالا انجامش می دهم با زاویه 45 درجه مثل یک قوطی شامپاین و حتی اگر بخواهی میتونم پایین تر هم بروم. 80 یا 90 درجه. فکر کنم تا 180 درجه هم بتوانم خم شوم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1398 02:33
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی دل دردمند ما را که اسیر توست یارا به...
-
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود/حافظ/
شنبه 22 تیر 1398 19:14
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود آخر ای خاتم جمشید همایون آثار گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود عقلم از خانه به در رفت و گر می این است دیدم از پیش که در...
-
سیلویا پلات
پنجشنبه 20 تیر 1398 23:22
دستان من قبل از این که تو را بگیرند چه می کردند ؟ چشمانم را می بندم و تمام جهان می میرد ؛ چشمانم را باز می کنم و همه چیز دوباره متولد می شود. مرا ببوس تا متوجه شوی که چقدر مهم هستم اگر روزی یک صفحه هم می نوشتم آدم خوشبختی بودم. بعد فهمیدم اشکال چیست. من به تجربه نیاز داشتم. چطور می توانستم درباره زندگی بنویسم. در حالی...
-
I walk alone شعری از سیلویا پلات Sylvia Plath
پنجشنبه 20 تیر 1398 12:59
شعری از سیلویا پلات بازسرایی: شهناز خسروی من؟ش به تنهایی قدم می زنم و خیابان نیمه شب زیر پاهایم کش می آید چشم هایم را می بندم همه ی این خانه های رویایی با یک اشاره ی من خاموش می شوند و پیاز آسمانی ماه بر بالای شیروانی ها آویزان می شود دور که می شوم درخت ها و خانه ها را کوچک می کنم و ریسمان نگاهم می افتد به گردن...
-
بخت آیینه ندارم که در او مینگری /سعدی/
جمعه 14 تیر 1398 23:28
بخت آیینه ندارم که در او مینگری خاک بازار نیرزم که بر او میگذری من چنان عاشق رویت که ز خود بیخبرم تو چنان فتنه خویشی که ز ما بیخبری به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را کآنچه در وهم من آید تو از آن خوبتری برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت که به هر گوشه چشمی دل خلقی ببری دیدهای را که به دیدار تو دل مینرود هیچ علت...
-
برو ای یار که تَرک تو ستمگر کردم /شهریار/
جمعه 14 تیر 1398 22:56
برو ای یار که تَرک تو ستمگر کردم حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران ساده دل من که قسم های تو باور کردم شهریار