چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

شعر حسرت / ترانه جوانبخت


 هیچ رنگی

هیچ ادراکی آشنا نبود
زمان فریاد می زد
در اتاق عمل، همگان در تلاش بودند
آنجا بیهوده ماندم
لحظه ای که نمیشد نداشت
مرگ بر چهره سفیدش سایه افکند،
بی هیچ ترحمی
لحظه ای با من بمان
برای حسرتی که تاثیری نکرد