یار با ما بیوفایی میکند
بیگناه از من جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بیوفا
میکند با خویش خود بیگانگی
با من او گندم نمایی میکند
یار من اوباش و قلاش است و رند
بر من او خود پارسایی میکند
ای مسلمانان به فریادم رسید
کان فلانی بیوفایی میکند
کشتی عمرم شکستهست از غمش
آنچه با من میکند اندر زمان
سعدی شیرین سخن در راه عشق