چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

شاعرم /بکتاش آبتین/

پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مهر زد
روی برگه‌ی اعزام به بیمارستان
افسر نگهبان
شغلم را «آزاد» نوشته بود
خندیدم
چگونه یک زندانی
می‌تواند شغلش آزاد باشد؟!
محبوبم! به تو فکر می‌کنم
به تو، که می‌دانی شاعرم
و دوست داشتن تو
شغل تمام وقت‌من است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد