چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

چشم هایم را می بندم

ادبیات سینما

شعر هوای ایرلند / تس‌ گالاگر / م: اسدالله امرائی


باران هاشور می‌زند


خردک خردک مقابل چشم

چون دانه‌های گندم

که از کمباین می‌پاشد.

بعد ناگهان، آفتاب.

آدمی اگر چنین باشد

دیوانه می‌خوانیم. اما در تند باد

سر فرو می‌بریم در گریبان

با یک کلام

باز باران؛ باز آفتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد